محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
محمد حسین جونمحمد حسین جون8 سالگیت مبارک

محمدمهدی کوچک ما

عشق بستنی

جیگرم عاشق بستنی ای وقتی بستنی می بینی دیگه هیچ کسو نمی شناسی تن تن تنهایی همشو میخوری   محمدم انقد قشن بامزه میخوری که آدم دلش میخاد .....هر روز میری در یخچالو باز میکنی دهنتو به شکل اینکه بستنی خوردنی میشی در میاری منظورت اینه که بستنی میخام منم ...
20 آذر 1392

نوزادی نفس

نفسم اینجا٣٥روزه ای که به گاوداری باباجون رفتیم   گل پسرم چندتا از عکسای 1تا2 ماهگی رو اینجا برات آوردم.....         ...
20 آذر 1392

ویتامین D

٢ماهته که با هم حیاط رفتیم آفتاب بگیری وقتی نور به چشمات میخورد نمی تونستی چشماتو باز کنی بخاطر اون جایی گذاشتمت که آفتاب چشای نازتو اذیت نکنه......   جیگرطلامی ...
20 آذر 1392

مشهد

زندگیم 14ماهه ای که برای اولین بار به زیارت امام رضا رفتیم خیلی خوش گدشت وسفری به یاد موندنی شد...اینجا تازه خوب راه میرفتی که تو مسیر بغل بابایی یه لنگه کفشت افتادو گم شدش بخاطر اون تو این عکس بی کفش بودی........محمدمهدی جان تو این سفر امام رضا مارو ناهار دعوت کرد برای اولین بار میرفتیم اونم بخاطر وجود بهترین هدیه خدا بود.......خدا جونم هزاران مرتبه شکر....بخاطر همه نعمت ها یی که بهمون دادی....   ...
19 آذر 1392

شیطنت دردونه

  آخه پسرم جای بهتر از ایجا برای فکر کردن پیدا نکردی......اینجا21ماهه ای اینجا بابا جونو مامان جون خاله ها اومده بودن خونمون داشتی براشون شیرین کاری میکردی     ببین کجا نشستی؟؟اینجاهم 14ماهه ای........... ...
19 آذر 1392

برف

پسرتمیزم شبی که برف میومد با خوشحالی لباساتو پوشوندم بردیمت بیرون  ولی یه دفه شوکمون کردی باگریه و اه اه اه ..کردنات    وجودم برف که میبارید میخورد تو صورتت برای اولین بار بود که زمینو اونجوری میدیدی سفیدباجای کفشای کثیف همش میگفتی اه اه اه اه که مجبور شدیم بریم  خونه  عکساشو  پایین  برات گذاشتم     فردا  صبح روز جمعه برف زیاد اومده بود ایندفه دیگه ازبرف خوشت اومده با هزار زحمت میاوردمت خونه باز گریه میکردی که میخام برم بف بازی بف بازی بف بازی جیگرم یادم رفت بگم دیشبم با دختر عموت مهنا بازی میکردبد با ماژیک تمام صورتتو نقاشی کردی تو عکسات قشن معلومه............  ...
18 آذر 1392

لپ تاب

مهندس من داری چیکار میکنی؟        جیگرم عاشق لب تابی هروقت بابامیذاره زمین زود میری برمیداریو بازی می کنی.........فقط خواهشآ دکمه هاشو در نیار..... ...
17 آذر 1392

دانشمند

پسر دانشمندم از الان به کتاب خوندن علاقه مندی..... ولی اینو بدون کتاب خوردنی نیس خوندنیه ...
15 آذر 1392